نوشته اصلی توسط
sajadmn2010
با سلام من پسری هستم متولد 67 با تحصیلات کارشناسی عمران و شغلم هم مرتبط بارشته تحصلیم نیست وخانمم متولد70با مدرک ابتدایی هست. شهرس************ت من کرمانشاه هست وخانمم ساوه البته خانم اصالتا کرمانشاهی هست که به خاطر کار خانواده به ساوه مهاجرت کرده اند. ما توسط شوهرخواهرم(دامادمون)به هم معرفی شدیم . جلسه خواستگاری به روش سنتی برگزار شده ومن باتوجه به مسافتی شهری وسختی راه درهمان جلسه اول سوالاتی رو درمورد زندگی از خانمم پرسیدم . وخانم هم پاسخ های به من دادن با تجزیه وتحیلل های که کردم خانم رو مناسب دیدم برای ازدواج .وروز بعداش قول وقرارها رو گذاشتیم وبعد از دوهفته برای نشان کردن دختر مجددابه ساوه رفتیم ویه نامزدی ساده ی رو ترتیب دادیم. حساسیت های من در دوران نامزدی خیلی زیاد بود وهمش عجله داشتم که هرچی زودتر مراسم عقد رو برگزار کنیم نکنه کسی تو کارمون گره ی بندازه تا اینکه در عید امسال خانواده خانمم کرمانشاه امدن وما مراسم عقد را برگزار کردیم وبه عقد هم در امدیم .اما روز عقدبه بعد دیگه نمیدانم چرا حسی به خانمم ندارم . یه روز دوسش دارم یه روز دوسش ندارم . دیوانه شدم شدید نمیدونم چیکار کنم . ناگفته نماند خانمم با وجود اینکه تحصیلاتش درحد ابتدایی هست اما واقعا تا این لحظه از نظر محبت چیزی برام کم نذاشته ازنظر خانوادگی هم همسطح هستیم ولی نمیدانم چرا حسی بهش ندارم دیگه درحالی که خصوصیات مثبت زیادی داره وخیلی هم دوستم داره
خصوصیات ظاهری خانمم : اینه زیاد آرایش میکنه وآرایش زیاد اصلا بهش نمیاد که منم بهش گفتم و اونم آرایششو کم کرد
ازنظر ظاهری همسطح هستیم حتی اطرافیان هم گفتن خیلی به هم میاین
خواهشا کمکم کنید